میشه گفت موضوع سلامت روان در سالها و دهههای اخیر توجه بیشتری به خودش جلب کرده، اگرچه شاید هنوز هم به اندازه کافی به این موضوع توجه نشده و همچنان پرداختن به بیماریهای جسم در برابر بیماریهای روان در بسیاری از جوامع و فرهنگها اولویت داره
شاید به همین دلیله که سازمان سلامت جهانی یا WHO روز هجدهم مهر یا ۱۰ اکتبر رو به نام سلامت روان نامگذاری کرده تا در جهت آگاه سازی مردم از آسیبهای مختلف روانی و فعالیتهای ترویجی برای پیشگیری و مقابله با این بیماریهای قدمی برداشته بشه...
برای درک بهتر این موضوع، کافیه بدونیم: به طور میانگین یک نفر از هر چهار نفر یکی از آسیبهای روانی رو در مقطعی از عمر خودش تجربه میکنه... بیماریهایی مثل افسردگی، اضطراب، هراس، اسکیزوفرنی و بسیاری موارد دیگه!
و البته اگر خانواده و نزدیکان فرد مبتلا رو به جمعیت درگیر اضافه کنیم میشه حدس زد که فهم درست از سلامت روان و روشهای پیشگیری و مقابله با آسیبهای روانی از چه اهمیت بالایی برخورداره...
هر کدوم از ما چه به عنوان افراد سالم و چه به عنوان فردی که دچار برخی از این آسیبها شده باید با مفاهیم بهداشت روان و روشهای بهبود بیماریها آشنا باشیم و البته بدونیم مثل هر بیماری دیگهای بیماریهای روانی هم نیاز به تشخیص متخصص دارن و نمیشه با دیدن هر رفتاری که از نظر ما معقول نیست، افراد رو به عدم سلامت روان متهم کنیم و در طرف مقابل اگر نیاز به درمان در این زمینه داریم، نباید بترسیم، چون راههایی مختلفی برای بهبود هرکدوم از این مشکلات وجود داره!
بحث این هفته میلوژی به همین مناسبت به بهداشت و سلامت روان اختصاص داره و در این هفته منتظر خوندن تجربیات شما در این زمینه هستیم...
سلام شاید یکی از مهم ترین مباحثی هست که خیلی کم بهش توجه شده
معمولا کسی اونجور که باید بهش توجه نمیکنه
بنظرم خیلی بحث مهمیه چون تاجایی ک تجربیات من و اطرافیانم ثابت کرده تاثیرات منفی رو داشته و باعث بوجود اومدن یه سری اختلالات شده،اینکه ادم از سلامت روان برخوردار باشه خیلی توی رفتار شخص تاثیرداره،از نظر من اینکه ادم سلامت جسمی داشته باشه میتونه از سلامت روحم برخوردار باشه
به طور کلی بخوام بگم هر چی بیشتر داریم زمان رو سپری میکنیم نیاز به روانشناسا بیشتر میشه به دلیل سلامت روان ک خودش معضلیه
بهتره در این رابطه بیشتر بحث بشه نیاز اساسی حس میشه
مبحث بسیار جالب و کاربردی که حرف های زیادی برای گفتن داره
معمول اینه که اکثر آدما یه گاردی دارن نسبت به این قضیه! یعنی آدم جرات نمیکنه به کسی حتی محترمانه هم بگه شما مشکل روانی داری عزیز من، باید کمک حرفه ای بگیری! ولی واقعیتش اینه که گاهی مشکلات روانی اگر به موقع تشخیص داده و درمان بشن، از بروز خیلی ناهنجاری های شدید ترب جلوگیری میشه
هم ناهنجاری های بیشتر روانی و شخصیتی در خود فرد و هم به دنبالش مشکلاتی که اون فرد حتما و قطعا در اجتماع اطرافش به وجود میاره! جای تلخ ماجرا اینه که تمام اینا، اگر به موقع بهشون توجه بشه و انکار یا مخفی نشن، قابل در مان هستن در اغلب مواقع! اما یه گارد خیلی محکمی وجود داره متاسفانه
چقدر خوب میشد اگر این تابوی روانشناس و روانپزشک رفتن شکسته میشد
دقیقا موافقم ولی بدبختی اینه که پیدا کردن یه روانشناس درست حسابی خودش آدمو روانی کنه ?
بستر سازی خیلی وسیعی میطلبه
اونی هم که میخواد توجه کنه هزار جور انگ بهش میزنن
خودش سه واحد پیش نیاز مهارتی میخواد ?
ما تمایل به شنیدن داریم اگر حوصلهی گفتن داشته باشید ?
کاش چند تا از تجربیاتتون میگفتین! من خیلی وقته احساس میکنم نیاز دارم کمک حرفه ای بگیرم ولی هم نمیدونم از کجا شروع کنم، هم واقعا هیچ تصوری ندارم که اون آدم حرفه ای چطور ممکنه منو بهتر از خودم بشناسه؟ همش تصورم اینه که یه نفر کنار گود میشینه به من میگه لنگش کن!
نه این طرز فکر درست نیست،بهتره با یه ادم وارد توی این زمینه صحبت کنین و از اون ادم کمک بگیرین ولی میدونم اولین گام اینه ک ادم خودشو بشناسه شکرگذاره نعمتاش باشه و به زندگی پر از سختیش با دید مثبت نگاه کنه و آسونش کنه
به هرحال روان شناسم به تنهایی نمیتونه مشکلی رو حل کنه مهم اراده ی ادمه ک باید حسابی قوی باشه و اونو بکشه بالا روان شناس فقط میتونه یه همراه باشه همه چی به خود ادم بستگی داره البته این حرفا باید براتون روتین و تکراری باشه ولی تا تجربه نشه لذتش چشیده نمیشه
سلام اکثر خیلی از ماها دچار راحتی فلاکت بار شدیم.ترس از شکست و ناکامی ما هارو وارد یک سیکل معیوب کرده به ظاهر یک امنیت اما واقعا فلاکت
سلام من از طرف خودم از وقتی که از خارج کشور آمدم دارم فیلم سریال ترور خاموش از اول نگاه کردم خلی فیلم جالبی است از بعد بختی جامه تا بیکاری و مواد مخدر یه که راحت آدم رو از در میاره، شیشه
سلام من هم باشما با این مورد موافقم