حتما شما هم با آدمایی که ادعا میکنن خلاق هستن و ازعادت های تکراری و شیوه های قدیمی بدشون میاد برخورد داشتین. اونها معمولا تمایل دارن در انتخاب سبک زندگی خودشون مستقل عمل کنن و رفتاری منحصربه فرد، به دور از انواع کلیشه ها داشته باشن. اما در حقیقت این ادعا تا چه حد میتونه شدنی باشه؟
واقعیت اینه که در بسیاری از موارد ما فقط از یک کلیشه قدیمی بیرون میایم و گرفتار یک کلیشه جدید میشیم. البته این موضوع تا حد زیادی طبیعیه. همه ی ما خواسته یا ناخواسته درگیر کلیشه هایی هستیم که برای بیرون اومدن از اونها باید انرژی و زمان زیادی صرف کنیم. تازه بعد از کلی تلاش باید به عده زیادی جواب پس بدیم که چرا عوض شدیم و مثل گذشته رفتار نمی کنیم. بالاخره از قدیم گفتن «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»
اما فراموش نکنیم که کلیشهها دشمن اصلی خلاقیت هستن. هر چیزی که زمینه پیشرفت بشر رو نسبت به نسل های گذشته فراهم میکنه، حاصل یک تغییر در نگرش و رفتاره که قطعا در قدمهای اول با تردید و احساس عدم امنیت همراهه...به همین خاطر در هر موفقیت و پیشرفتی، ما مدیون شجاعت کسانی هستیم که نیش و کنایه و قضاوتهای دیگران رو به جون خریدن و پا رو از مرزهای کلیشه فراتر گذاشتن.... در تقویم جهانی روز سوم نوامبر برابر با ۱۳ آبان ماه به نام روز جهانی کلیشه ثبت شده.
یه نگاه کلی به زندگی خودتون بندازین! شما کجاها پا رو از محدوده ی امن زندگی فراتر گذاشتین و به رفتار و تفکر کلیشهای «نه» گفتین؟ چه دردسرهایی براتون ایجاد شده؟ این هفته در میلوژی میخوایم در مورد همین موضوع با هم گفتگو کنیم و در این زمینه از فکر و تجربه هم بهره ببریم.
نوشتن اولین نظر توی بحث هفته کار سختیه ها !
من فکر میکنم نباید به موضوع صفر و یکی نگاه کرد... چون خیلی از همین کلیشه و تبدیل به قوانین میشه و بعد همین قانون ها ممکنه باعث پیشرفت تمدن بشر باشه.
نمی خوام بگم خلاقیت بده یا کلیشه خوبه فکر میخوام اون مرز باریک بین کلیشه های مبتذل با خلاقیت های رادیکال رو یادآوری کنم
به نظرم بخش اعظمی از زندگی مارو کلیشه های مسخره و قدیمی و بی پایه و اساس در بر گرفته که واقعا نباید به اون ها تن داد و اونارو ادامه داد. اما متاسفانه دلایل زیادی هست که نمیشه جلو خیلی از کلیشه هارو گرفت و اونارو انجام نداد :/
من خودم به شخصه تو خیلی از کارای روزمرهم عاداتای تکراری و احمقانه ای دارم که هر روزم میخوام ترکشون کنم ولی نمیشه...مثلا همینکه وقتی میام در ماشینو قفل کنم 200 بار این ریموتو هی و هی میزنم..تا 50 مترم که دور میشم بازم دوباره چک میکنم..این کار هم رو اعصاب خودمه هم اطرافیانم..واقعا باید ترک بشه این کلیشه ها
یکی از کلیشه های ازار دهنده ای که تو زندگی همه هست و تبدیل به یک تعصب شده این تفاوت قائل شدن بین دختر و پسر هست واقعا چرا اینقدر این موضوع رو بلد کردین و اینقد جنس پسر رو از دختر بزرگتر و بهتر میدونین کاش بفهمیم که اینا یکی هستن و هر دو از هر نظر دارای یک ارزشی هستن
الان میخواهید بگید که کلیشه مشکل داره؟ همرنگ جماعت شدن یعنی یک نوع کلیشه هست؟ متوجه نشدم!!!
کلا همیشه میگن که پیشرفت و خلاقیت خارج از اون محدوده امن و راحت همیشگی هستش و خب باید جسارت به خرج بدیم اما مسئله اینجاست که شاید تعریف ما از کلیشه متفاوت باشه و هرکسی یک دیدگاهی داشته باشه و نمیشه گفت خوب یا بد هستن!
شکی نیست که پیشرفت حاصل خروج ازکلیشه ها و نترسیدنه.. اما عزیزانی که کلاعمل به کلیشه رونهی وخودکلیشه رونفی میکنن میشه توضیح بدن آیا عمل به قانون هم یکجوررفتارکلیشه ای هست؟!
اصلا تفاوت قانون و کلیشه چی هست و چقدره؟
کلیشه ها اگر بر طبق قوانین تغییر ناپذیر باشن و به صلاح افراد هیچ مشکلی نداره. اتفاقا خوب هم هست. ولی کلیشه هایی هست که انسان رو از حقیقت ها و جور دیگر باید دید ها دور می کنه. مثلا همین طبیعت همین معجزه ی آفرینش چقدر از دید ما انسان های محصور در تکنولوژی دور افتاده. به نظر من کلیشه هم با توجه به سلایق نسلی به وجود میان. مثلا الآن کلیشه همین گوشی ها هستن. شده یه روز ازش خارج بشیم و خودمون خلاق و متفکر به دنبال معلوم کردن مجهولاتمون باشیم؟شده یکبارازاین قبرستون عالم عادتها بیرون
ما در طول روز کار هایی میکنیم که اصلا خودمون انتخابشون نکردیم و درگیر مسائلی هستیم که نمیدونیم چرا اونها رو انجام میدیم و اون کلیشه ها و باور های قدیمی زندگی مارو میچرخونن .اما باید از خودمون بپرسیم که چرا این کار رو میکنم و آیا این کار رو با علاقه قلبی خودم انجام میدم یا بخاطر صلاح جامعه و خواست اطرافیانم؟
سقراط میگه:
قدرت تشخیص بین درست و نادرست بر عهده عقل آدم است نه بر عهده جامعه.
کسی که بر خلاف تشخیص خود عمل کند نمیتواند نیک بخت باشد؛
پس حتی اگر میخوای درگیر کلیشه ای باشی ببین اون کلیشه رو خودت انتخاب کردی یا جامعه به تو تحمیل کرده.
به نظر من این موضوع بیشتر ارثی هست کسی که از رفتار تکراری بدش میاد اگر کار تکراری کنه ناراختش میکنه انگار که توی زندانه ... بلعکس بعضی ها کارهای تکراری شبیه به هم و کلیشه ای رو دوست دارن و نمیتونن کارهای متفاوت با گذشته رو انجام بدن و تغییرات اذیت شون میکنه
من از کلیشه ها خوشم نمیاد.
دلم میخواد کارهامو خودم انتخاب کنم. حتی اگه اشتباه هم باشن برام فرقی نمیکنه چون میدونم اشتباهیه که خودم دلم میخواسته انجامش بدم. ولی وقعا آدم هیچ انتخابی توی زندگیش نداره. محل تولدت، پدر و مادرت، شکلت، اسمت، زبانی که بهش حرف میزنی و فرهنگی که بهش پایبندی، اینا همشون چیز هایی هستن که خدا، خانواده و جامعه برامون انتخاب میکنن و از ما انتظار دارن که توی اونها موفق باشیم و به بهترین نحو ممکن انجامشون بدیم در حالی که ما اصلا اون ها رو نمیخواستیم.
کلیشه ها برام آزار دهندن چون با وجود اونها تمام اختیارم برای انتخاب هام رو از دست میدم. شاید آدمی نباشی که بخوای درس بخونی. شاید دلت بخواد دنبال هنرت بری. ولی مجبوری درس بخونی. چون این چیزیه که مورد قبول جامعه است و کسی آدم بیسواد رو دوست نداره. شاید حتی بگن که انتخاب شغلت یا درسی که میخونی با خودته ولی حتی اون هم به عهده خودت نیست. تو فقط مجبوری ببینی بقیه از کدوم سمت میرن و به همون سمت بری. و اگه بخوای خلاف جریان آب شنا کنی هم جامعه بهت به چشم یه آدم احمق نگاه میکنه.
حقیقت کلیشه ها اینه که تو مجبور به انجامشونی. کسی که نخواد همراه با جمعیت باشه پس از جامعه طرد میشه. تو مجبوری جوری رفتار کنی که دیگران میخواد. باید دائما رفتارهات رو عوض کنی. باید آدم خوب و باادبی باشی. چون اینها رفتار هایین که مورد پسند همه افراد جامعن. چون یک رفتار خوب تبدیل به یک قانون شده و هرکسی که اون ها رو نداشته باشه_ چه به صورت ظاهری و چه واقعا_ آدم خوبی هم نیست. همین طرز فکر باعث وجود آدم های ریاکاری شده که تمام زندگیشونو روی دروغ هاشون ساختن
کلیشه های جنسیتی خیلی وقته که همراه بشر بوده و نباید انتظار داشت یک شبه از دست این کلیشه ها راحت بشیم، اما به نظرم باید از خودمون شروع کنیم، یعنی خیلی وقتا این کلیشه به شکلی ناخودآگاه میاد قاطی حرفامون یعنی یهو میگیم خانمه رانندگیش اینجوریه و مردا همه شون فلان و...
این سوال به نظرم خیلی جدیه
کسی براش جوابی داره؟
باید دید حاضرید هزینه ی اون انتخاب غلط رو هم پرداخت کنید؟ اگر بله آفرین بر شما چون مسئولانه با انتخاب خودتون رفتار میکنین
والا تا کلیشه برامون دردسر نشه خیلیم بهمون بد نمیگذره
یعنی شما کلیشه های قدیمی مثل دوران برده داری رو در نظر بگیر، مثلا بچه های برده ها حق تحصیل ندارن و ارباب هر جور بخواد میتونه مدبریتشون کنه، حالا توی این مثال به ارباب که بد نمیگذره، بلکه پدر اون برده ی بدبخت در میاد
کلیشه ها ذاتا خوب یا بد نیستن، اما یه جایی برای کسایی که دوست شون ندارن جوری ایجاد فشار میکنن که آدم از انتخاب خودش دست میکشه و میره سراغ همون راهی که همه قبولش دارن
یا خواسته هاشو سرکوب میکنه و ناکام میمونه😔
حالا شاید شما خوشتون نیاد، اما یه فلیسوف یونانی هست که میگه قانون برای محافظت از صاحبان قدرت و پول در مقابل طبقات ضغیف جامعه وضع شده
به نظر منم اگر عمیق بشیم بیشتر قوانین به نفع صاحب قدرته و اگه پولدار باشی حتی قاتون هم برات راه های بیشتری باز میکنه
رفتم اسمشو از گوگل پیدا کردم!
تراسماخوس (تراسیماکوس)
ایشون با سقراط هم چند مناظره داشته که در تاریخ فلسفه اومده😎
مشکلی توی به گردن گرفتن اون اشتباه نیست. مشکل توی اینه که نمیتونی کاری که میخوای رو انجام بدی که بالاخره بخواد خوب یا بد باشه
تاحدودی قبول دارم اما باید درنظر بگیریم که ماانسانیم و زندگی درجامعه انسانی نیازمند رعایت یکسری هنجارهاست جامعه بدون قانون میشه جنگل... حتی جنگل هم درسطح خودش قوانینی داره. بنابراین بشرمتمدن هم لزومابرای زندگیش نیازمند قانونه. حرف من این بود کجا باید تفاوت قائل بشیم؟یک مثال ساده بزنم
مثلا من دوست دارم با سرعت زیاد توی خیابون رانندگی کنم... یا ایستادن پشت چراغ قرمز یک رفتارکلیشه ایه ومن بیزارم از کلیشه من میخام متفاوت باشم وخودموازین هنجارهای اجتماعی خلاص کنم...
آیااین طرزفکردرسته؟؟
حالایک مثال دیگه میزنم... قدیما ی مثلی میزدن میگفتن به پشت مرد که میزنی باید خاک بلندشه. یعنی مرد باید کارکنه و لزوما کار یدی انجام بده... آیا امروز میشه طبق این طرز فکر زندگی کرد؟ جواب مثبته همین الانم کلی آدم هست که الان باکارگری امرارمعاش میکنن ولی اگر بخوایم سطح زندگی مونو تغییر بدیم بایدازین کلیشه خارج بشیم!
من رفتار کلیشه ای که انجام نمیدم همه جا آرایش کردنه...گاهي وقت ها با نگاه هایی روبرو میشم...اما خب به جهنم🛀
جامعه افراد خانواده دوست ها. هیچکس دلش نمیخواد ببینه کسی کاری انجام بده که مورد پسندش نباشه
وقتی دوباره پیامتو خوندم به یه نکته جدیدی رسیدم. اینکه بعضیا هر چیزی رو جزو کلیشه ها میدونن و فکر میکنن هرکسی کاری میکنه که دوس ندارن اون کار کلیشه ایه و اون شخص یه احمقه که طبق اونا رفتار میکنه. این در حالیه که عقاید ما کاملا متعلق به ما هستن و کسی حق نداره در مورد اونها اظهار نظر کنه و بخواد بهمون بگه که اونا کلیشه این. چون اونا عقاید ما هستن و عقاید هر شخص متعلق به خودشه
به کلیشه ها اهمیت چندانی نمیدم...چه بخوام رسوا عام و خاص بشم چه نشم فقط اینو میدونم کاریو که دارم انجام میدم درسته و خودم بهش باور داورم و نیاز به باور کس دیگه ایی ندارم...
این و هم باید بدونیم که خیلی از کلیشه های مسخره و قدیمی پیش و پا افتاده رو اگه زیر پا بزاریم منتظر تاوانشم از طریق جامعه باید باشیم متاسفانه😪
منم زیاد از این مدل عادت ها دارم و متاسفانه هر چی بیشتر تلاش کنی انگار کمتر نتیجه میگیری..
الان چند مدته نسبت بهش بیخیال شدم،شاید این روش جواب داد..
جالب بود برام که چرا کجا کی چجور آرایش کردن و نکردن جزء عقاید دسته بندی میشه در حالیکه خیلی بهتره یاد بگیریم که این جزء علایق ما است؛ در مورد خودم میگم... هر کسی هر جایی به هر دلیلی که خودش صلاح میدونه بی آرايشه...به من ربطی نداره. نباید مفهوم امله رو به هر روشي بهش برسونم(این کلیشه است)...اتفاقا اون صادقه و با صورتش اکيه
اتفاقا الآن از نظر من آرایش کردن یه کلیشه شده.
باید بگم که چیزی که به عنوان کلیشه همتون یاد می کنین
من از اون یاد نمی کنم.
کلیشه در مبنا ها نیست.
کلیشه در عمل ها است.
جامعه روز به روز داره پیشرفت می کنه و ما باید بر اساس اون مبنا هایی که فکر می کنیم درسته پیش بریم.
نه اینکه من دلم میخواد.
من علایق رو به این عنوان قبول ندارم. چون به مرور زمان تغییر می کنه.
ما باد به دنیا یک مبنا باشیم. که براساس اون کارهامون رو تنظیم کنیم.
اینجوری کلیشه ها هم حتی صد در صد رخ نخواهند داد.
عادت های روزمره رو نباید با کلیشه اشتباه گرفت.
کلیشه افکار و رفتارهاییه که شاید به دنبال منبعش نمیگردیم و به دلیلش فکر نمیکنیم.
خیلی از اوقات این کلیشه ها رو جامعه و اطرافیان ایجاد میکنن. شاید هم یه مکانیسم برای بقای انسانه چون شبیه به یه مسیر امن امتحان شده میمونه.
اما قطعا یه مسیر و شیوه ی تکراری به مقصد جدید و متفاوت ختم نمیشه.
بخاطر همین باید از کلیشه فرار کرد. راهش اینه که خودمون باشیم و از اولین چیزهایی که به ذهنمون میرسه فاصله بگیریم.
به راحتی میشه افرادی رو پیدا کرد که مدعی خاص بودنن اما حرف زدن و لباس پوشیدن و علایق و سبک زندگی و تک تک جزییات زندگیشون شبیه همه
خب مشخصه این سبک زندگی از بیرون و توسط کلیشه ها بهشون القا شده
چون درون هیچ دو نفری اینقدر مثل هم نیست
نمیشه این کلیشه های جنسیتی رو رها کرد الان خود شما تونستین حداقل یک گام برای از بین بردن این کلشه ها بردارین
نه اینکه بخواین جامعه رو درست کنین ها نه تونستین خودتون دور بشین از این کلیشه ها؟
این خیلی درسته اما مطمئن باشید که اگر کاری ک انجام میدین ی مقدار خارج از عرف و کلیشه های موجود باشه قطعا شما رو قضاوت میکنن و این حجمه قضاوت ها به قدری زیاد میشه که باعث میشه صد راهی که دارین انجام میدین بشه و در نهایت تو موفقیت یا عدم موفقیت شما تاثیر میزاره
یه بحثی که هست اینه که شاید کلیشه ها مارو درگیر کنن ولی اگر نباشن ما باید واسه هر کار ساده ای بشینیم فکر کنیم..بعضی وقتا بنظرم بسته های آمادهی خوبی ان
راس میگین خیلیاش جبریه و در اختیار ما نیست...ولی فک کنم گاهی تعریف ما غلطه...از خانواده از جامعه...مثلا بنظر من خانواده آدم کسانی هستن که آدم باهاشون وقت میگذرونه و بهشون عشق و اعتماد داره..به نظرتون اینطور نیس؟؟
شما به نظر میاد هنرمند باشی درست میگم؟؟؟..منم خودم دوسال زندگیمو گذاشتم واسه کنکور تجربی الان روانشناسی میخونم...به خاطر حرف خانواده و جو جامعه دوسال با ارزشم رفت
سلام
تنها را مقابله با کلیشه ها منطق وعقل است کسانی که در کٌل زندگی از منطق وعقل خودشون استفاده می کنند و در تصمیم گیری ها و امور زندگی احساساتی نمیشن خیلی درگیر کلیشه ها نمیشن
صددرصد من تو دورترین نقطه ذهنم بحثی بنام زنونه و مردونه برام تعریف نشده و حتی جنسیت ها فقط به زن و مرد ختم نمیشه، همینکه تونستم خانواده و اطرافیانم رو آگاه کنم بنظرم هر کس همینقدر قدم برداره برنده است.
خیلی خوبه که تو این زمینه موفق شدین ولی مطمئن باشید که ته ته ذهن اطرافیانتون بازم این تفاوت ها تعریف شده است و نمیتونن بیشتر از ی میزانی ازش فاصله بگیرن
آره. از هنر خوشم میاد.
من هنوز کنکور ندادم ولی توی انتخاب رشتم شدیدا با تجربی و ریاضی مخالفت کردم و نرفتم. از انتخابم راضیم ولی هنوز وقتایی پیش میاد که دیگران میگن اگه میرفتم تجربی بهتر بود🤷♀️
والا به نظر من هرچی شخص خودت دوس داری از همه مهمتره..مگه آدم چن بار زندگی میکنه!
عادتها و کلیشهها هم بخشی از زندگیه...
سیاهه که به سفیدی معنی میده عادت و کلیشه هم باید باشه تا معنی خیلی از چیزهای خوب و بد رو بفهمی
سلام من با این نظر که احساسات کلیشه آفرین هستتن مخالفم. و اگر از عقل و احساسات درست استفاده بشه هر دو به جای خود می توانند دستیار خوبی باشند برای رفع کلیشه ها.
ما با استفاده از ذهن می توانیم استعداد و با استفاده از احساس می توانیم علاقه خود را با تدبر و تفکر بسنجیم و با ترکیب این دو بهترین مسیر را طی کنیم تا همیشه سر زنده و با نشاط حرکت کنیم.
زیبا میفرمایید...اما همین ذهن بزرگترین زندان دنیاست...تمام مشکلاتمون واسه اینه که ذهنمون بستس..مارو در یک زندان تاریک زندانی میکنه...باید اول ذهنمونو بشناسیم بعد با تلاش آگاهانه بتونیم کنترلش کنیم
بنده با ضرب المثلی که توی بخش راهنمای این قسمت در برنامه استفاده شده کاملا مخالفم
یعنی چی که خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو!!!
این جماعت خیلی کارای اشتباه میکنن
حالا واسه اینکه یوقت مسخره نشی توعم باید همون کار باطل و از سر جهالت اونا رو انجام بدی؟؟
۱۲۴۰۰۰ پیغمبر اومدن بگن که از اشتباهات مردم و ملل گذشته درس بگیرید و خودتون رو همرنگ اشتباهات و جهالت مردم نکنید
کسی که بخاطر ترس از رسوایی حاضره افعال غلط مردم رو انجام بده به تمامی امامان و پیامبرانی الهی خیانت کرده...