این جمله رو بارها شنیدید که میگن: آب رفته به جوی برنمیگرده! اما طبیعیه که ما بخاطر از دست دادن فرصت ها و چیزهایی که داشتیم ناراحت بشیم ولی تا کجا باید افسوس چیزهای از دست رفته رو خورد؟
در تقویم جهانی روز 11 فوریه به این عنوان ثبت شده : " برای لیوان شیری که ریخته گریه نکن! " این مثال به ما نشون میده که بعضی از چیزهایی که از دست دادیم ارزش گریه و سوگواری ندارن و باید راهی پیدا کنیم تا به مسیر درست برگردیم و از فرصت های پیش رو استفاده کنیم.
در بحث این هفته میلوژی میخواهیم بدونیم شما تا چه حد برای گذشته افسوس میخورید و از چه روشی برای رهایی از حسرت گذشته و بازگشت به مسیر درست استفاده می کنید؟
سلام
فراموش کردن که خیلی سخته
ولی سعی میکنم هر موقع یادش
افتادم بهش بخندم
تا با مرور زمان و انجام کار های درست تر و بهتر از یادم برن افسوس های گذشته.
من حسرت فرصت های گذشته رو نمیخورم چون به چیدمان خدا اعتقاد دارم
بعضی وقتا حسرت میخورم که چرا برنامه ریزی درستی نداشتم که بتونم به چیزایی که میخام برسم
راستش چند وقتی میشه که دیگه به گذشته فکر نمیکنم و سعی میکنم به آینده خودم با توجه به اون چیزی که خدا برام کنار گذاشته باور کنم و ایمان داشته باشم
فرصت های که برام پیش اومده و من استفاده نکردم رو پله ای برای فرصت های بهتر و مهمتر می دونم و بیشتر وقتم رو صرف مطالعه و یادگیری می کنم که فرصت های عالی آینده هدر نرن .
اشتباهات گاهی گرون برای ماتمموم میشن.که دراین صورت درس بزرگی ازشون میگیریم.بعضی اشتباهاهم ارزش فکرکردن ندارن چون فکرکردن براشون فقط وقت روحروم میکنه...درس گرفتن وردشدن.
some times you win some times you learn
من به این جمله اعتقاد دارم به نظرم بدترین چیز افسوس و حسرته
بهترین روش برای رهایی از گذشته دردناک قبول کردن چیزی که هست و روبه رو شدن با خودمون هست
خیلی وقتا ترجیح میدیم با خودمون روبه رو نشیم و سعی میکنیم خودمون رو شماتت کنیم به خاطر کاری کردیم
همیشه فردایی هست
بنظر من قطعاً بیش از ۹۹ درصد ازدوستان خودشون دقیقاً میدونند و خیلی خوب هم می دونند که زمان در زندگی ما ، هرگز و هرگز ، نه یک روز،نه یک ساعت ،نه یک دقیقه و نه حتی یک هزارم ثانیه به عقب برنخواهد گشت تا ما با توجه به آگاهی زمان حالی که کسب کردیم آن کردار و رفتار و گفتارِ و ذهنیتِ خطا و اشتباه ومخرب و در بعضی اوقات حتی بدونِ کوچکترین امکان جبران ؛ آن را تغییر و تصحیح بکنیم ، اما در زمان عمل بنظرم تنها کمتر از۱ درصد ازما به پذیرشِ مطلق آن تن در میدهیم
ای کاش در این بخش از میلوژی محدودیتی در نوشتار وجود نداشت یاحداقل مقدار محدودیت به بیش از سه الی چهار برابر تغییر میکرد ، چون متاسفانه من نتونستم تمام نظرم رو در اینجا بنویسم و ارسال کنم، و به ناچار فقط ۱۰ درصد از آنچه که مدنظرم بود رو ارسال کردم، اگر هم بخوام کلیاتِ نظرم رو در چند بخش وپشت سر هم بفرستم موجب بی نظمی و عدم توجه خوانندگان عزیز به اصل مطلب خواهدشد، از میلوژی خواهش میکنم این محدودیتِ موجود در میزان کلماتِ ارسال شونده را بردارد باسپاس
فقط روزی خواهیم توانست به معنای حقیقی ادعا کنیم که اتفاقات و کارهای نامطلوب انجام شده در زمان گذشته توسط ماهرگز تاثیری منفی بر حال وآیندۀ ما نخواهد داشت که این مهارتِ بسیار دشوار را بصورت اساسی،اصولی و درست بیاموزیم و محقق شدنش کارِ یک شب و چند شب نیست ، دقیقاً مثل آموختنِ یک زبان خارجی از صفر تا صدش زمان و تمرین زیادی را لازم دارد،البته و مسلماً اگر استاد و متخصصی در این زمینه به درست آموختن آن به ما ما کمک بکنه این زمان بسیار کاهش پیدا می کرد
بنظر من قطعاً بیش از ۹۹ درصد ازدوستان خودشون دقیقاً میدونند و خیلی خوب هم می دونند که زمان در زندگی ما،هرگز، نه یک ساعت، نه یک دقیقه و نه حتی یک هزارم ثانیه به عقب بازنمیگردد تا ما با توجه به آگاهی زمان حالی که کسب کردیم فلان کردار و رفتار و گفتارِ خطا و اشتباه و در بعضی اوقات حتی بدونِ کوچکترین امکان جبرانِ، انجام شده در گذشته را تغییر و تصحیح بکنیم ، اما در هنگامِ "عمل" بنظرم تنها کمتر از ۱ درصد از ما به پذیرشِ مطلق آن تن در خواهیم داد
۴ سال از زندگیم رو کلا توی گذشته زندگی کردم ، قید زندگی کردن رو زده بودم کلا ، واقعا نمیدونم چی شد که خودمو جمع و جور کردم ، حتی الان هم گاهی اوقات به گذشته فکر میکنم ولی خیلی کمتر
به نظرم همه ماها تا الان خيلي از وقتمون رو صرف تعغير اشتباهاي گذشته و اي کاش گفتنامون کرديم
فارغ از اينکه الانمون ميشه گذشته ي آيندمون و اين رو هم داريم با گذشتهي حال خودمون خراب ميکنيم.
شايد يه تصميم و تلنگر کوچيک توي حال باعث لذت بردن از مرور خاطراتمون توي آينده بشه و يه شروع مناسب براي رهايي از شرايط فعلي
سلام و خسته نباشید من ک هرکاری میکنم که به گذشته ها فکر نکنم و خیلی افسوس میخورم و هیچ راهی پیدا نکردم برای رهاییشش و دوست دارم یسری کارهاییی انجام نداده گذشته انجام بدم و یسری ها انجام ندم و همیشه فکر میکنم و بعضی مواقع داغون میشم و بعد به حالت عادی بر میگردم شما راهی برای افسوس نخوردن و فراموش کردن گذشته بهم پیشنهاد بدید
سلام
همیشه این حس رو دارم که پنج سال از زمان عقب ترم ، یعنی با این طرز فکر و شرایط الانم دوست داشتم بیست و چهار ساله باشم ، من همیشه دیر شروع کردم ، ولی بازم خداروشکر راضیم ، گذشته رو مرور میکنم ، گاهی هم حسرت میخورم ، ولی تمام سعی اینه که به زمان برسم و جبران کنم . و این کار خیلی سختیه .
حقیقت اینه گاهی اوقات حسرتهایی سراغت میاد ولی خب باید تمرین کرد تا بمرور بتونی در زمان حال با انجام یکسری کارهایی که از دستت برمیاد، جبران کنی.
سلام؛
اگرچه همیشه برای رسیدن به آینده موفق باید نگاهی به گذشته هم کرد چون تجارب در گذشته ایجاد میشن نه در آینده، اما فکر میکنم بهترین راه برای فکر نکردن به افسوس ها و شکست ها همون "فکر نکردن"...
یا شاید بهتره به جای فکر نکردن به اون ها فعلمون رو مثبت کنیمو در قالب "فکر کردن" اما اینبار به چیزای بهتر و آینده موفق فکر کنیم.
اما به شخصه برای من بهترین راه عبور، ورزش، فیلم دیدن یا هرکار فیزیکی غیر از فکر کردن هست.
فکر نکردن.فقط همین
و مشکل اونجایی پیش میاد که یک جرقه؛یک اتفاق تو رو یاد گذشته و فرصت از دست رفته میندازه ...
فکر میکنم هیچ وقت از بین نمیره یعنی همیشه یه گوشه ذهن هست ولی آدم کم کم با گذشت زمان اونو تو ذهنش کمرنگ تر میکنه ولی هیچ وقت محو نمیشه و در عین کمرنگی همیشه در دسترسه
حسرت گذشته ما رو از لذت در حال زندگی کردن دور میکنه و حسرت گذشته خوردن بی فایده است چون چیزی عاید آدم نمیشه
قبلا اینجوری بودم و همش توی گذشته زندگی میکردم
اما الان هر اتفاق خلاف میل اتفاق میوفته یا ازش رد میشم یا تدبیر برای حلش برمیدارم،اما با این حال یک بحران جدی دیگه دارم اونم آیندست،همش فکر میکنم آیندم چی میشه و میترسم ،نیاز به راهنمایی و کمک دارم راجب این مسئله
انقدری که معلما بخواطر مشگل میناییم مسخره کرده بودند منو از یک رو زده شده بودم با این حال تلاش خودم کردم ولی جوری بود درس خوندن من عملی ۲۰ بودی نظری زیر ۱۱ چون تو کتمنمیرفت درسی جز تخصص خودم??
گذشته گذشته ست
اسمش روشه?
میگویند حال و دریاب و ... به آینده فکر کن
کسیکه به گذشته فکر میکنه
هنوز تو گذشته است و غرق در آن شده و نمیتونه به آینده فکر کنه
شنیدید که میگن به یاد آوردن گذشته چیزی جز افسوس نیست ، چیزی جز غم نیست ،پس غصه نخورید فایده نداره
ولی من میگم اگر گذشته بسیار غم انگیزی داشتید و شکست خورده اید پس از آن دوباره تلاش کنید غرق نشوید کسیکه یک مسیری رو شنا کرده ولی بقیه راه نتونسته بره با تجربه است و درسهایی آموخته باشد که شکست اساس موفقیت است
به نظر من زندگی مثل یک بازی پیداکردن اشیاء گمشده است باید توی زمان حال همه اشیارو پیدا کنی و بعد بری مرحله بعد تا لازم نباشه به گذشته فکر کنی که چی جا گذاشتی و به خوای بر گردی
یکی از مهم ترین تکنیک ها در موفقیت . مدیریت ذهن و احساس است که نیاز به تمرین داره اگر شما ذهن و روحیه خودتون بسپاری به جنبه منفی گذشته غرق میشین و اگر مثبت نگاه کنید انرژی می گیرین
میدونید . بعضی چیزها واقعا ارزش حسرت خوردن ندارن ولی یه سری چیزها هست که واقعا از دست دادنشون ضربه بزرگی به آدم میزنه . شاید سالها طول بکشه تا کمی تعادل پیدا کنی ولی در کل بازم مثه سیمی که اتصالی داره گاهی تو ذهن آدم بازخوانی میشه . من پنج سال پیش یه مشکلی برام پیش اومده که بعد از پنج سال با خوردن روزی ۱۰ تا قرص جورواجور به تازگی اونم با قطع خود سرانه همه قرصها و مدیتیشن تونستم شبها ۳ ساعت یکسره بخوابم . یکماه پیش بعد از پنج سال این عدد معادل نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه بود
افسوس گذشته رو که زیاد میخوردم اما فهمیدم فایدهای نداره و باعث افسردگی میشه. تلاش کردم و همیشه به این جملهی تریدرها فکر کردم که بازار همیشه سیگنال ورود میده ...
به نظرم تمرین هایی که کمک می کنه به لحظه حالت توجه کنی کمک کنندس، همینطور نوشتن. نوشتن درباره اتفاقاتی که در گذشته افتاده و باعث شده احساس بدی در ما ایجاد بشه تا بتونیم
بپذیریم و با احساساتمون کنار بیایم ولی این تمرینات لازمه ادامه داشته باشن... و البته تعیین ارزش ها و اهداف و تلاش برای رسیدن به اونها...
بزرگترین هدیه کائنات "زمان حال" هست. و خوشبخت ترین انسانها کسانی هستند که در زمان حال زندگی میکنند. البته که باید از تجربیات و ناکامی های گذشته درس گرفت. و برای آینده برنامه ریزی کرد. ولی افسوس خوردن از گذشته و در تخیل آینده زندگی کردن انسان رو از حرکت باز میداره.
از زمان حال لذت ببرید