بحث این هفته ی ما در میلوژی درباره اندوهه!
اندوه یا سوگ یکی از احساسات انسانیه که اکثر آدمها در زندگی تجربهش میکنن، علت اندوه ممکنه از دست دادن عزیزان، شکستهای عاطفی و حتی نابود شدن سرمایه یا موقعیتی باشه که براش تلاش کرده بودیم...
اما مهمتر از اینکه علت اندوه رو بدونیم، اینه که راههای مقابله با اون رو یاد بگیریم و با در نظر گرفتن این واقعیت که اکثر ما روزی گرفتارش خواهیم شد، خودمون رو برای روزهای سخت آماده کنیم.
راه رهایی یا حداقل تسکین اندوه در افراد و جوامع مختلف یکسان نیست، یک فرد در مواجه شدن با این تجربهی سخت، ممکنه راهحلهایی آسیبرسان مثل پناه بردن به الکل یا مواد مخدر رو پیش بگیره یا به خاطر آمادگی قبلی و نوع نگرش به زندگی از راههای سالمتر با چنین تجربهای روبهرو بشه!
کمک گرفتن از معنویت و مفاهیم فرا مادی، در چنین موقعیتهایی برای جوامع شرقی یک راهحل مرسوم و موثره و در کنار این داشتن دوستان و بستگان صمیمی که در این شرایط از هم صحبتی و حضورشون آرامش بگیریم و بتونن گذشتن از روزهای سخت رو برای ما آسونتر کنند، یک راهکار جهانی برای مواجه شدن با تجربیات تلخ زندگیه!
بحث این هفته به مناسبت ۳۰ آگوست یا ۸ شهریور که روز «آگاهی از اندوه» نام گرفته تهیه شده، حتما در بحث ما شرکت کنید و از تجربه خودتون برای عبور از روزهای سخت و سیاه اندوه بگین، این تجربه میتونه برای دیگرانی که امروز درگیر چنین وضعیتی هستند، مفید و موثر باشه!
راستی! اگر دوستان یا بستگانی دارین که درگیر این تجربه سخت هستند، بی بهانه باهاشون تماس بگیرین و یا به دیدنشون برین و مطمئن باشید این کار اثر مثبتی روی سپری کردن این ایام تلخ خواهد داشت.
یکی از باور های غلطی که در مواجه با اندوه مشکلات دیده میشه شخصا تجربه اش داشته ام اینکه میگن اگه دردت رو نادیده بگیری سریع تر از بین میره
اما من معتقدم تلاش کردن برای تادیده گرفتن غم واندوه در دراز مدت اونو بدتر میکنه بنظر من برای التیام واقعی باید با اون رو به رو بشیم و بطور با
یکی از زمزمه هایی که در مواجه با غم میشنویم مخصوصا وقتی که عزیز رو از دست دادیم مخصوصا واسه اقایون، اینکه باید در برابر این غم قوی باشیم این درحالی که گریه کردن، احساس ناراحتی ترس وتنهایی واکنشی طبیعی نسبت به از دست دادن و نباید تظاهر به شجاع بودن و محافظت از اطرافیان کرد.
یسوال واسم پیش اومده اینکه تفاوتی بین غم واندوه و افسردگی وجود داره یا نه. ایا درگیر اندوه شدن نوع خفیفی از افسردگی؟
یجایی خوندم که تشخیص دادن غم از افسردگی بالینی، همیشه کار آسونی نیست. چون خیلی از علائم اونا مشترک هستند. اما راههایی برای تشخیص تفاوت بین اونا وجود داره. غم و اندوه میتونه مثل ترنهوایی فرازونشیب داشته باشد و شامل انواع مختلفی از احساسات و ترکیبی از روزهای بد و خوب است.
اما در افسردگی، احساس پوچی و ناامیدی دائمی و پایدار است.
به نظرم هیچ نسخه کلی ای وجود نداره که بشه برای همه آدمها تجویزش کرد! نحوه کنار اومدن با اندوه، برای هرکس یه مدلیه! که خودش بستگی به عوامل مختلفی داره. اول ویژگیهای شخصی هر فرد و بعد هم نوع اندوهی که باهاش مواجه شده. بعضی غصه ها رو آدم دلش میخواد با کسی درمیون بذاره و بعضی رو نه
در مورد عزیزانمون هم که دچار اندوه میشن، باز بسته به ویژگیهای اخلاقی و نوع اندوهشون، گاهی لازمه که حتما بریم و کنارشون باشیم و گاهی بهتره یه مدت با خودشون خلوت کنن تا آروم بشن! و البته گاهی هم لازمه حتما مجابشون کنیم که از افراد واجدشرایط، کمک حرفه ای بگیرین تا این بحران طی بشه
کاملا موافقم که نادیده گرفتنش هیچ کمکی نمیکنه ولی معنیش هم این نیست که باید گیر کنیم توش و خودمونو غرقش کنیم.. بعضیا این دو رو با هم اشتباه میگیرن! مواجه شدن با دلیل اندوه و در کل مشکلات یه بحثیه و تسلیم شدن بهشون و موندن تو فضاشون بحث دیگه.. که البته مرز باریکی اینجا هست
تا یکی دو ماه،افکار هول حوش اندوه طبیعی است بعد از این دوران ورزش و سرگرم شدن با هنر بهترین روش برای رشد ابعاد شخصیتی است نه اینکه دورمون رو شلوغ کنیم که حواسمون پرت شه،اتفاقا باید وقت بیشتری با خودت بگذرونی،خودت رو در آغوش بگیری..
.. بزرگانی همچون نیچه می فرماید: در اندوه و افسردگی است که انسان خودش رو بهتر می شناسه. در واقع اشاره به همین که با خودش باید وقت صرف کنه،خودش رو دوست بداره و زخم هاشو تیمار کنه برای ادامه راه.... دوستی با خود در مواقع اندوه و تنهایی و خلاصه در بدترین شرایط بهترین روش میتونه باشه
از نظر روانشناسی اندوه با سوگ کاملا با افسردگی متفاوته، اگر چه ممکنه اندوه موجب افسردگی بشه، اما عوامل مختلفی ممکنه ایجاد افسردگی کنن که همه ش اندوه نیست
یکی از چیزایی که من در مورد اندوه یاد گرفتم اینه که نباید دیدگاه یا عقاید خودمون رو به فردی که دچار اندوه هست تحمیل کنیم یا سعی کنیم بهش ثابت کنیم که نگاهش به موضوع اشتباهه...
به جای این کار به عقایدش احترام بذاریم و طبق باور اون بهش کمک کنیم
در هنگام اندوه هم تنهایی مفید است هم همراهی بشخصه دوست دارم دلداری شوم و در تنهایی طی کنم
هرکس شخصیت و خصوصیات منحصربه خودش رو داره.بعضیا وقتی ناراحتن دوس دارن تنها باشن.ولی بعضیا دوس دارن دورشون شلوغ باشه تا یادشون بره چه اتفاقی افتاده.ولی یسریا دوس دارن ترکیبی بزنن.یه ذره تنها باشن بعد یکی بیاد تا با اون راجع به مشکلشون حرف بزنن
خانوما دوس دارن وقتی ناراحتن حرف بزنن حتی گاهی گریه کنن این طوری احساس می کنن که خالی شدن.ولی مردا دوس دارن یکم تنها باشن هیچ حرفیم نمیزنن اما بعدش با گرفتن دستشون یا اینکه اونا رو به آغوش بگیری خیلی می تونه کمک کنه
این واسه خیلیا صادق نیست موافق نیستم
درسته منم نگفتم همه ی خانوما اگه دقت کنین قبل این حرفم گفتم که هرکس خصوصیات منحصربه خودش رو داره. انسان ها متفاوتن قرار نیست همه مثل هم باشن. اگه این طور بود اون وقت همه چی یکنواخت میشد و دیگه قشنگ نبود
اره ولی کاشکی همه یکیو داشته باشن که بتونن در مورد همه چی باهاش صحبت کنن
آره اگه این طوری بود عالی میشد. اونوقت یه سریا از زور ناراحتی پرخوری نمی کردن یا بیشتر بشینن کار کنن. من خودم وقتی عصبی و ناراحت میشم کل خونه رو مرتب می کنم
سلام سرکارخانم مرسی از نظرتون
اره با توجه به این که یه سری چیز هایی رو به کسی نمیشه گفت منم وقتی عصبی و ناراحت میشم میرم داخل و اتاق و قرص میخورم تا بخابم و بعضی چیزا یادم بره
لاوین چرا آدمها توی دنیا مجازی انقدر عصبی هستند
بنظر من بهترین راه رهایی از اندوه کمک گرفتن از روانشناس
البته من معمولا سراغ کارهایی میرم که قبلا خوشحالم کرده یا با ادمایی که انرژی مثبتی دارند و شادتر هستند بیشتر معاشرت میکنم.
همیشه نمیتونی یک گوش شنوا پیدا کنی که حرفات گوش بده، اینجور وقتا بهتون پیشنهاد میدم بنویسید، یه بلاگ بسازید و حرف دلتون بزنید خیلی وقتا ادما هم زبونتون پیدا میشن اگر هم نشه اروم تر شدی حداقلش.
پیاده روی و ورزش هم امتحان کنید عالی
شاید چون تموم زندگیمون رو خلاصه کردیم به همین دنیا مجازی، حتی وقتی که قراره تفریحکنیم هم سرگرم گوشی موبایلمون هستیم
با پیشنهادتون موافقم ولی بعضی وقتا اصلا حس نوشتن نیست
باسلام مرسی از حمد ردیتون
نوشتید معمولا
شما معمولا اندوهگینید !؟
من حدودا سه سال پیش تجربه درک سوگ عمیق رو داشتم
خیلی سخت بود کنار اومدن باهاش , رنجی بود که درونی بود و انگار کسی درکش نمیکرد. حس تنهایی عمیقی به همراه داشت.
با دیگران هم ک صحبت میکردم میگفتن درست میشه , به زندگیت برس و ...
حرفایی که اون موقع هیچ معنا و مفهومی برام نداشتن
چیزهایی که خیلی کمکم کردن یکیش دوست خوبی بود که حرفهام رو میشنید و قضاوتم نمیکرد و از گفتن کلیشه ها بهم خودداری میکرد
و دیگری کتاب های خوبی بود که اون موقع به دستم رسید.
گذر زمان هم مسکن خوبیه ولی حل کننده مسئله یا مشکل نیست.
آره با حرفتون موافقم داشتن یه دوست و رفیق همراه که به حرفاتون گوش بده بدون اینکه شمارو قضاوت کنه خیلی خوبه.ولی کم پیدا میشه متاسفانه الان دیگه اکثرا فکر می کنن قاضی اند
منم گاهی ترجیح میدم سکوت کنم.شاید این طوری فکرمی کنم که محکم تر خودمو نشون میدم ولی همیشه جواب نمیده و بعضی وقتا کم میارم. ترجیح میدم بیانش کنم شاید کسی بتونه کمکم کنه یا اگرم نه حداقل احساس سبکی می کنم
به عنوان مثال هنر عشق ورزیدن اریک فروم -- این کتاب برای ما توضیح میده که ریشه یه سری وابستگی هایی که داریم چیه؟ و اسم چه رابطه ای رو میشه عشق گذاشت و برای رسیدن به عشق چه کارهایی باید کرد. ایشون عشق رو مثل هنر میبینه که برای رسیدن بهش باید تلاش کرد و ... .
کتاب دیگه ای که خوندم و خیلی خوب بود "شور زندگی" نوشته ایروینگ استون بوده. ایشون زندگی نامه نویسه و این کتابش در مورد ونسان ونگوکه . نقاشی ک اثرهای فوق العاده ای خلق کرده و در عین حال زندگی پر مشقتی داشته . زندگی ای سرشار از رنج و سختی و تنهایی . راستش خوندن این کناب باعث
باعث شد من دیگه اصلا غر نزنم . یه جورایی دیدن زندگی سخت اون آدم منو تحت تاثیر قرار داد و باعث شد پذیرش یک سری چیزها برام راحت تر بشه ☺.
اگه اهل رمانی خوندن هستید دومی به شدت پیشنهاد میشه و اگه اهل خوندن کتابهای تحلیلی هستید اولی پیشنهاد میشه.
????
کتاب شور زندگی عااااالی، یکی از کتابهای خوبی که ارزش حداقل یبار خوندن داره، باید بگم یکی از تلخ ترین اما تاثیر گذارترین زندگینامههایی که تاحالا خوندم
سلام دوستان ..در مورد اندوه باید بگم که برای رفع اون باتمام وجودم تلاش کردم هرچیزی که بلد بودم ..همه اینا کمک کننده بود ولی زمان نقش محکم ترین اهرم کمکی رو بازی کرد .توی اندوه درسهای بزرگی نهفتس ..گشایش همراه با رنج میاد ولی ما تو اون حالت انرژی توجه بهش رو نداریم.پیروز باشید
وقتایی که ناراحت میشم سعی میکنم دنبالِ یه چیزی غیر هم سو با رفتارم برم .مثلا دنبال یه فیلم که محتوای غمگینی نداشته باشه . سعی میکنم خودمو با کارای روزمرم سرگرم کنم و هروقت که فکرم درگیرش میشه به خودم میگم الان وقت ندارم .
این جور مواقع چیزی که به من کمک میکنه راحت تر از کنار این موضوع عبور کنم اینه که در همون زمانِ ابتدایی درمورد این مسائل با کسی صحبت نکنم تا مبادا هیجانات عاطفی باعث رفتار اشتباهی در من بشه و یا مسائل دیگه ای رو بیان کنم .باخودم مرور میکنم زندگی پره از روزای خوب و بد ????????????